باده ی عشق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

باده ی عشق

باده عشق

باده ی عشق

  • من خراباتیم، از من سُخن یار مخواه
  • گُنگم، از گُنگ پریشان شده، گُفتار مخواه
  • من که با کوری‌ و مهجوری‌ خود سرگرمم
  • از چنین کور، تو بینایی‌ و دیدار مخواه
  • چشم بیمار تو، بیمار نموده است مرا
  • غیر هذیان، سُخنی‌ از من بیمار مخواه
  • با قلندر منشین! گر که نشستی‌ هرگز
  • حکمت و فلسفه و آیه و اخبار مخواه
  • مستم از باده‌ی‌ عشق تو و از مستِ چنین
  • پندِ مردان جهاندیده و هُشیار مخواه